آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

عجب مملکتی دارم

یک ترم موسسه تمام شد. باورم نمیشد که مامانا وبچه ها بخوان که واسه ترم بعد هم من باشم. بهم انگیزه واعتماد به نفس داد. امروز شروع دومین کلاسم بعد تعطیلات کوتاه تابستونی بود. اما ........ اما پسرکوچولوی مامان راضی به مهد رفتن نشد. نتونستم اجبارت کنم. بنا به پندواندرزهای اطرافیان که هنوز کوچیکه ,چه لزومی داره بری سرکار و این حرفا, تموم عشق وعلاقه به تدریس رو تا اطلاع ثانوی بوسیدمو کنار گذاشتم. البته از حق نگذرم آنا جون وپدر جون مخصوصا آنا جون که 30سال معلم مهربون مدرسه بودن خیلی به اشتغال من علاقه دارن,اما خوب نشد کار یکی دوروز نیست که ببرمت و بیارمت و همه خونواده رو بسیج کنم تا بتونم به آرزوهام برسم. فعلا تا سن مدرسه عزیزدل باید صبر کنم...
26 مرداد 1392

هوای دلتون بهاری

ماه رمضون امسال هم گذشت. نمی دونم چی بگم. از اینکه حال وهوام بهترشده ,یا اینکه بگم اصلا تغییری نکردم. خیلی دوست دارم بگم بهترم. بهتر میشم. حتما بهتر میشم چون تمام روزه ها رو گرفتم نمازهارو باهمه خواب الودگی و سنگینی افطار ترک نکردم اما نمی گم می دونی چرا خدای من چون اونقدر گریه ها و التماسهای بخششم تکرار شدن, که خودمم داره باور میشه که دیگه درست شدنی نیستم باشروع ماه مهربونت به خودم این قول رو دادم که تمام بدیهام گم بشن که نمیشن ,می دونم نمیشن چون یه عمر  باهشون زندگی کردم. اما این عهد رو بستم که کمرنگشون کنم. خاکستری بودم , سیاه تر شدم سرم پایینه, دستام روبه آسمونت: از کجا معلوم فردا زنده باشم. بازم منو ببخش. ...
17 مرداد 1392

اولین تحربه

امروز اولین گروه از بچه های کلاسم فارغ التحصیل شدن. امتحان فاینال رو گرفتم و کارنامه رو داغ داغ تحویل خونواده هاشون دادم. تجربه جالبی بود. من که عشق معلمی توی دلم موج میزد بلاخرره تونستم طعم شیرینشو حس کنم. آمدو رفتم به کلاسها دراوج گرمای تابستون و بچه های پرشروشور تر از پسرکوچولوی خودم و دردسرهای مامان وبابا عزیزم درنگهداری از گل پسر منو مجاب کرد که فعلا تا اطلاع ثانوی کارو درس رو ببوسم وکناربذارم. فقط ایکاش پسرکوچولو بامن راه میومد.ایکاش راضی به رفتن مهد یا حتی کلاس خودم میشد. با دامنه وسیع لغات انگلیسی پسری می دونم که اگه امروز همراهم به موسسه میومد وتعیین سطح میشد حتما ترم بالاتر ثبت نام میشد. اما امان از ....... هنوز دربهت وحیرت...
12 مرداد 1392
1